پنج شنبه، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳,۱۶:۱۲
 

بی‌زبان نمی‌توان گفت! محسن بایرام نژاد

تارنمای عکاسی از ایران - دو ترم به عنوان مدرسِ عکاسیِ مستندِ اجتماعی، هم‌کلاسِ بچه‌های کاردانیِ عکاسیِ خبری بودم. مسائل تکنیکیِ عکاسی‌کردن به‌شکلِ قابل‌قبول درک و به‌کار گرفته شد، اما نتیجه‌ی کار راضی‌کننده نبود.
نتیجه‌ی کارِ فتوژورنالیست‌های کم‌تجربه‌ و پُرتعدادِ عکاسیِ روز راضی‌کننده نیست. هدف معلوم نیست؛ کار از سرِ حسِ نیاز و تعهد، و با علاقه، پیش نمی‌رود. ژانری که انجامش کارِ هر کسی نیست و فاکتورهای مختص خود دارد، «انتخاب» نشده، با تقلا، انجام می‌گیرد. به باورم عکاسیِ مستندِ اجتماعی و فتوژورنالیسم، همانندِ بحثِ مجموعه‌عکسِ این‌روز‌ها، با تبلیغِ کورکورانه‌ی غیر منطقی، به حالتِ مُد درآمده‌اند. همین یک دهه‌ی اخیر را گذرا به‌یاد بیاوریم که جشنواره‌ها و رویدادهای عکاسی (تنها امکانِ ارائه‌ی اثر برای عده‌ی زیادی از عکاسان) چگونه بدونِ هموار کردنِ فرهنگِ کار، خودِ اثر را از عکاسان طلب کرده‌اند، حرفم معنا می‌یابد.
در میانِ رفقای عکاسم که مستندگراییِ عکسی می‌کنند، که کم‌تعداد هم نیستند، فقط چند اسم خودنمایی می‌کند که متعهدانه، خود را وقف کاری که منتخبِ آن‌ها بوده کرده‌اند. عکاسیِ مستندِ اجتماعی، بده بستان با مردم است؛ نزدیک شدن، درکِ حال‌و‌هوا و ثبتِ تصویر بخشِ اولِ کار و شکلِ ارائه، بخشِ مهمِ قضیه است. عکسی که خلاصه‌گوست و بی‌زبان، غالبا به‌شکلی غیرحرفه‌ای، این‌جا و آن‌جا، دیده می‌شود. بیننده‌ای که از دربارگیِ عکسی که قرار است سند باشد بی‌خبر است، عکس به‌چه‌کارش خواهد آمد؟

این‌روز‌ها، بیش از قبل، آثار بدونِ‌شرحِ رفقای مستندنگارِ اجتماعی را می‌بینم که به‌شکلی نادرست، بدونِ توضیح و گا‌ها با یک عبارتِ شیکِ انگلیسی (!)، ارائه می‌شوند؛ عکسی که بر ضعفِ آن (زبانِ بسته‌ی عکس) در این زمینه (مستندگرایی) تشدید شده، در حالتِ ایده-آلِ خود دیده نخواهد شد. خلاصه‌گوییِ عکس، این مشخصه‌ی ماهویِ عکاسی، در ژانر‌ها و زمینه‌های دیگر عاملِ شیداییِ اثرِ عکسی‌ست، اما در فتوژونالیسم و عکاسیِ مستندگرا، ضعفی‌ست که باید با بهره‌گیری از رسانه‌ی ادبیات (نوشتار) پوشیده شود. سخنِ دراز را با نقلِ قولی از دیوید کمپنی، استادِ عکاسیِ معاصر، کوتاه می‌کنم؛ «[عکس‌هایی که اتفاقِ معینی را نمایش می‌دهند] بیش از آن‌که روایت کنند، خود نیازمندِ روایت‌اند. فتوژورنالیسم نیازمندِ توضیحاتِ نوشتاری‌ست، زیرا هرچقدر هم که واقعه عظیم باشد، باز هم کاملا گویا نخواهد بود.»

عکسِ مستند بنا به هدفی و برای تاثیرگذاری، که قرار است رسانه‌ای بوده و دربارگیِ عکس را به بیننده برساند، ارائه می‌شود. پس وقتی بیننده عکسی را ببیند که در ارتباط با جریانی خاص بوده و کماکان از آن بی‌خبر است، نباید انتظارِ صفتِ سودمندی را برای عکس داشته باشیم.

*

سودمند نبودنِ عکس همه‌ی ماجرا نیست. عکسِ بدون‌شرح و توضیح، در خطر سوءاستفاده قرار گرفتن هم هست. درست که هر فرد و ارگانِ بی‌اخلاق می‌تواند از هر چیزی، در هر شکلی، سوءاستفاده بکند، اما ریسکِ سوءاستفاده و رسوا نشدن، با استفاده از عکسِ بدونِ‌توضیح، بالاست. یک مثالم وطنی‌ست که نمی‌توانم عکسِ آن را ارائه کنم، اما در نا‌آرامی‌های اخیرِ کشور دیدیم که از عکس های بدونِ‌شرح، رسانه‌های دولتی نهایتِ استفاده را برای خود می‌بردند. عکس‌هایی که برای هدفی غیر از استفاده‌ی رسانه‌های دولتی گرفته می‌شدند. این قصه مختص این‌جا نیست و سرِ درازی دارد؛ ژان-لوک گودارِ کارگردان هم وقتی می‌دید که از عکسِ ستاره‌ی فیلمش، جین فاندا که به هدفِ مخالفت با جنگ به ویتنام رفته بود و از نخستین عکسش توسط رسانه‌های خواستارِ جنگ سوءاستفاده می‌شد، از عکاسِ آماتورِ نشریه‌ی فرانسوی خواستارِ توضیح شده بود؛ توضیحی که به دستش نرسید. بعد‌ها در فیلمِ مستندش، نامه‌ای به جین، اشاره کرده بود که «هرچقدر هم معانی یک عکس کم باشد، باز هم امکانِ سوءاستفاده‌ی قدرت های سیاسی و اقتصادی وجود دارد.»

نویسنده : محسن بایرام نژاد

برگرفته :وبلاگ محسن بایرام نژاد

تارنمای عکاسی از ایران -
۲۶ آبان ۱۳۹۱ ۰۰:۵۶
شماره : ۲۰۷

اظهار نظر


نام فرستنده:
پست الکترونیک: *
نظر: *
 
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500  


کلیه حقوق این صفحه متعلق به "تارنمای عکاسی از ایران" می باشد. استفاده از عکس ها و مطالب، تنها با ذکر نام مولف و عنوان این تارنما بلامانع است. Copyright ©2014 PHOTOGRAPHYOFIRAN.COM . All Rights Reserved .