جمعه، ۳۱ فروردین ۱۴۰۳,۱۴:۳۹
 

نگاره: عکس/تصویر. محسن بایرام نژاد

نگاره: عکس/تصویر. محسن بایرام نژاد
تارنمای عکاسی از ایران . لابد خوانندگان پی‌گیر و علاقه‌مندِ متونِ مربوط به عکاسی، متوجه شده‌اند که گا‌ها نویسندگان از واژه‌ی «تصویر» برای توصیف اثر استفاده کرده و‌گاه نیز خودِ واژه‌ی «عکس» را به‌کار می‌برند.
 در متون غیر فارسی‌زبانِ رایج، که دایره‌ی واژگان برای توصیفِ مقصودِ نویسنده وسیع است، دستِ نویسنده باز و کار خواننده‌ی مطلع هم راحت‌تر است. کار اما در این‌جا، به‌خصوص در این سالها، کمی گره‌خورده است. به‌واسطه‌ی سهل‌انگاریِ مدرسان، نویسندگان و مترجمان، معانی و (یا لااقل) اشاره به نظراتِ غالب برای خواننده ی علاقه‌مند، مفهوم نگشته است. همین اواخر، بار‌ها پرسشِ مشابه‌ای را شنیده‌ام که دلزده، فرق بینِ این دو را جویا شده است. جملات قصارِ امروزینِ غلط هم در رابطه با عکس و تصویر، این‌جا و آنجا به‌چشم می‌خورد که آن‌ها نیز گمراه‌کننده هستند. خودم هم به عنوان مترجم، بار‌ها مرتکبِ اشتباه شده‌ام و با این اوصاف، این موضوع را به‌عنوان یک تلنگر، مناسبِ برجسته‌کردن می‌بینم.
استفاده از واژه‌ی عکس در نگاهِ کلی‌نگر، به نگاره‌ی ثبت‌شده‌ی اُپتیکی اشاره می‌کند؛ پروسه‌ی مکانیکیِ حصول عکس و مشخصاتِ ماهویِ رسانه‌ی عکاسی بیش از جلوه‌های دیگرش اهمیت می‌یابد. در نقطه‌ی مقابل آن، استفاده از واژه‌ی تصویر (عکسی)، اشاره به نگاره‌ای‌ست که با وجود ثبت/ساخته‌شدنِ آن به‌وسیله‌ی دوربین عکاسی، صرفا یک عکسِ عینیت‌گرا نیست. غنای جلوه‌ی بصری و ذهنی‌گرا بودنِ آن، و جنبه‌های تفسیری‌اش، پُر رنگ شده است.

انتخاب و استفاده‌ی نویسنده / سخنران از میان این دو واژه، عموما نگرش و خواسته‌ی وی را می‌رساند؛ در این میان، بحث زمینه‌ی خوانش / ارائه‌ی اثر هم دخیل است. به عنوان مثال، بیل جِی، پروفسور و تاریخ‌شناسِ عکاسی، در یک مقاله‌ی چاپ‌شده در نشریه ی دوربینِ خلاق (۱۹۹۳)، خوانشِ خود از آثارِ تینا مودوتی را ارائه کرده است. در این مقاله، بار‌ها از واژه‌ی عکس و به‌کرات (به‌طور دانسته) از واژه‌ی تصویر استفاده شده است. جالب‌تر اینکه، برای توصیفِ یک اثرِ معینِ مودوتی، یک‌بار واژه‌ی تصویر استفاده شده و‌‌ همان اثر در زمینه‌ی دیگر و با یک عنوانِ دیگر، به‌عنوانِ عکس مطرح شده است.

بیل جِی در شروعِ مقاله، آنجا که به زیباییِ بصری آثار مودوتی اشاره می‌کند، تصویرِ «به سوی نور» را به بیننده‌ها نشان داده و درباره‌اش می‌نویسد. نوشته امتداد یافته، بحث عوض شده و مستندگراییِ مودوتی، مشخصه‌ی اصلیِ برجسته‌شدنِ او در میان عکاسانِ قرن بیستمی مطرح می‌شود و در میان آثارِ ماندگارش از مکزیک،‌‌ همان تصویرِ به‌سویِ نور و این‌بار به‌عنوان عکس، با عنوانِ «ا مِی ۱۹۲۹، تظاهراتِ کارگران، مکزیک» دوباره ارائه می‌شود. این برخوردِ او زیرکانه و آموزنده است. یک اثر با عنوانی معین در زمینه‌ی نگرشی معین، تصویری با مضامینِ تفسیری‌ست و‌‌ همان اثر، با تغییرِ عنوان و زمینه‌ی نگرشش، عکسی‌ست واقع-گرا و سندی‌ست تاریخی.

ویلیام جِی. تامِس میچل، نظریه‌پرداز و تاریخ‌شناسِ هنر، مسائل جذابی را در بابِ چیستیِ نگاره‌ها و تصاویر مطرح کرده که مطالعه‌ی این نظریاتِ چند-وجهی‌نگرِ او سودمند خواهد بود. میچل در بابِ هر دوی تصویر (Picture) و نگاره (Image) نظریه پردازی کرده است. به باورِ میچل، نگاره‌ شامل طیفِ متعددِ تصاویر و عکس‌ها و نقش‌هاست؛ تصویر نیز نوع خاصی از نگاره است که با ذهنیتِ شخص سر و کار خواهد داشت. خیلی خُرد و مختصر بیان کنم که میچل در نمودارِ نگاره‌شناسیِ خود، نگاره‌ها را (برای مقدمه‌ی نظراتش) به پنج بخشِ نگاره‌های گرافیکی (طرح‌ها)، نگاره‌های اُپتیکی (انعکاس‌ها، پرتوافکنی‌ها)، نگاره‌های ادراکی (اطلاعات حس‌کردنی و ملموس، نمود و سیما‌ها)، نگاره‌های ذهنی (رویا‌ها، خاطرات، اوهام و ایده‌ها) و نگاره‌های کلامی (استعاره‌ها، اوصاف و نوشته‌ها) تقسیم کرده است. این نگاره‌ها جایگاهِ ثابتی ندارند و در میان بخش‌ها، در حرکت‌اند؛ نگاره‌ای که اُپتیکی‌ست، برای یک شخص می‌تواند همزمان ادراکی یا گرافیکی هم باشد و این‌جاست که‌‌ همان نگاره، جایگاهِ تصویر می‌یابد. البته، حتی نگاره‌های تصویری هم با وجود مضامین ذهنیِ خود، گا‌ها و در زمینه‌ای، شیئیت و مفاهیم صریحِ قراردادی می‌یابند.

نویسنده:محسن بایرام نژاد

برگرفته : وب نگار محسن بایرام نژاد

 

تارنمای عکاسی از ایران -
۲۶ آذر ۱۳۹۱ ۲۲:۱۳
شماره : ۲۹۹

اظهار نظر


نام فرستنده:
پست الکترونیک: *
نظر: *
 
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500  


کلیه حقوق این صفحه متعلق به "تارنمای عکاسی از ایران" می باشد. استفاده از عکس ها و مطالب، تنها با ذکر نام مولف و عنوان این تارنما بلامانع است. Copyright ©2014 PHOTOGRAPHYOFIRAN.COM . All Rights Reserved .